از این رو، وظیفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان مىرسد، نبوده است. البته در احکام تعبدى بشر که شرع دستور عمل یا احتیاط را داده، عقل بشر توان پى بردن به واقعیت آن عمل را نداشته است و چنانچه این توان را مىیافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پیاده مىکرد. در نتیجه در اسلام احکامى وجود دارد که صرفا جنبه تعبدى دارد و با پیشرفت علم، احکام آن قابل تغییر نیست. دلیل عقلى بر جامعیت قرآن کریم آنچه گذشت دلایل نقلى متقنى بر جامعیت قرآن مجید بود. در میان بیانات گهربار حضرت علىعلیه السلام به دلیل عقلى بر این مطلب رهنمون مىشویم; امام علیه السلام در جایى مىفرماید: «و اکمل به دینه و قبض نبیه صلى الله علیه وآله و قد فرغ الى الخلق من احکام الهدى به فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه فانه لم یخف عنکم شیئا من دینه و لم یترک شیئا رضیه او کرهه الا و جعل له علما بادیا و آیه محکمه تزجر عنه او تدعو الیه فرضاه فیما بقى واحد و سخطه فیما بقى واحد (20) پیامبرش را هنگامى از این جهان برد که از رساندن احکام و هدایت قرآن به خلق فراغتیافته بود; پس خداوند را آنگونه بزرگ بدارید و تعظیم کنید که خود بیان کرده است; زیرا حکمى از دین خود را بر شما پنهان نگذاشت و هیچ مطلبى را که مورد رضایت و خشنودیش باشد وانگذاشت، جز اینکه نشانى آشکار و آیهاى محکم که از آن جلوگیرى یا به سوى آن دعوت کند، برایش قرار داد. پس رضایت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آینده درباره همه یکسان است.» مسلما وقتى پیامبرى براى هدایتبشر فرستاده مىشود و خاتم پیامبران معرفى مىگردد، کتاب آسمانى او نیز که معجزه ابدى هم نام گرفته، باید تامین کننده این هدف باشد، و الا هدف الهى مهمل جلوه مىکند; بنابراین لازم است پیامبر تا به انجام رساندن این هدف در میان امتباشد تا تمامى احکام دین خدا که متضمن تکامل و تعالى و هدایت انسان است، به مردم عرضه گردد. از طرف دیگر، بایستى این احکام چنان واضح و روشن باشند که دقیقا مبین اوامر و نواهى الهى که سعادت بشر در گرو آن است ، باشند. همچنین، از نظر عقلى، جامعیت قرآن اقتضا مىکند که دستورات آن متغیر نبوده دستخوش تحولات زمان قرار نگیرد. سخن آخر امام علیه السلام دقیقا گویاى همین مطلب است: «احکام الهى تا قیامت تغییر نمىپذیرد، بلکه حکم هر مساله مطابق ستبا آنچه در عهد رسول اکرمصلى الله علیه وآله در قرآن و سنتبیان شده است.» (21) حجیت قرآن کریم در نهج البلاغه و نظریه اهل حدیث حجیت قرآن کریم از جمله مسائلى است که مورد اختلاف بسیارى از علما و اندیشمندان فرقههاى اسلامى و غیر اسلامى بوده است. منظور از حجیت قرآن کریم آن است که این کتاب آسمانى از هرجهتبراى همگان قابل درک و فهم است و در مقام استنباط و استناد مىتوان بدان تکیه کرد و آن را مورد عمل و دلیل و مبنا قرار داد. آیتالله خویى درباره حجیت ظواهر قرآن کریم که برخى از علماى حدیث (22) بر آن اشکال وارد کردهاند، مىنویسد:«ظواهر قرآن، حجیت و مدرکیت دارد و ما مىتوانیم در موارد مختلف به معناى ظاهرى آن تکیه کرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهیم و در گفتار و نظریات و استدلالهاى خویش به آن تمسک جوییم; زیرا ظواهر قرآن براى عموم مردم، حجت و مدرک است.» (23) وى سپس پنج دلیل را براى اثبات این موضوع مطرح مىکند. بدین ترتیب قرآن کریم از همه جهات براى بشر حجت است و دلیل محکمى براى او در پیشگاه حق تعالى است. این مطلب در نهجالبلاغه بوضوح دیده مىشود. حضرت در خطبه 182 مىفرماید: فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجه الله على خلقه اخذ علیه میثاقهم و آرتهن علیه انفسهم اتم نوره و اکمل به دینه; «قرآن امر کننده و نهى کننده است و - برحسب ظاهر خاموش است ولى - در واقع - گویا و حجت و برهان خدا بر بندگان است که از ایشان بر آن پیمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانید و دین خود را به سبب آن کامل کرد. در این قسمت، توجه به جند نکته ضرورى است: اول: حضرت، قرآن را به عنوان حجتخدا بر خلق معرفى مىکند. بدیهى است، از آنجا که قرآن کریم معجزه اصلى است و شامل کلیه دستورات سعادت بخش براى بشر است، از جانب خداوند منان حجتبر تمام انسانهاست. (24) از این رو اگر پیروان این کتاب آسمانى بدان عمل کنند، در آخرت نیز دلیلى بر اعمال خویش در پیشگاه حق تعالى خواهند داشت. دوم: خداوند از بندگان خود بر فراگرفتن و عمل به قرآن کریم پیمان گرفت. ابن ابى الحدید در این باره مىنویسد: «از آنجا که خداوند سبحان در عقول مکلفان، ادله توحید، عدل و از جمله مسائل نبوت را قرار داد و نبوت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله را عقلا اثبات کرد، به مانند گیرنده میثاق از مکلفان استبه تصدیق دعوتش و قبول قرآنى که نازل گشت، بدین صورت، نفوس آنها را مرهون بر وفا قرار داد که در این حال، آنکه مخالفت کند به خود زیان رسانده و تا ابد هلاک شده است.» (25) برخى دیگر از شارحان نهج البلاغه در ذیل این عبارت گفتهاند که خدا به واسطه نبى اکرمعلیه السلام از بندگانش پیمان گرفت که به قرآن عمل کنند.» (26) همچنین احتمال دارد مراد از آن، قضیه ذریه قبل از خلقت آدمعلیه السلام باشد که در اخبار هم آمده است. (27) تفسیر این عبارت، به هر صورتى که باشد، مبین این مطلب است که نفوس بندگان با خداوند در پذیرش قرآن - بعنوان کتابى الهى براى هدایت و سعادت بشرى پیمان بستهاند; به طورى که حضرت دقیقا بیان مىدارد که خداوند نفوس و ارواح عباد را مرهون وفا به این امر قرار داد. زمانى نفوس، مرهون رعایتحق تعالى و اطاعت از او و دستوراتش - که همگى در کتاب آمده - مىشوند که این کتاب از حجیت لازم برخوردار باشد. سوم: این کتاب را کامل کننده دین مبین اسلام معرفى کرد. این گفته حضرت دقیقا گویاى این است که:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» (28) ; امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است، برایتان برگزیدم.» این مطلب نشان از آن دارد که قرآن مجید زیربناى دین جاودانى اسلام است; پس لازم است از جامعیت، جاودانگى و حجیتبرخوردار باشد. امام علىعلیه السلام در جایى دیگر فرموده است: «انا حجیج المارقین و خصیم الناکثین المرتابین و على کتاب الله تعرض الامثال (29) ; من با خارج شوندگان از دین احتجاج و با شک کنندگان در دین دشمنى مىکنم; کارهاى مشتبه به حق، به قرآن عرضه مىگردد.» این عبارت تفسیرهاى مختلفى دارد; علامه مجلسى مىگوید: «احتمال دارد مراد از امثال، حجتها یا احادیثباشد; یعنى آنچه در مخاصمه با مارقان و مرتابان بدانها احتجاج مىشود، باید به کتاب خدا عرضه گردد تا صحت و فساد آن روشن شود و یا آنچه درباره عثمان به من استناد مىدهند، باید بر کتاب خدا عرضه گردد.» (30) ابن ابى الحدید و خویى مراد حضرت از این سخن را همان گفته خداوند مىدانند که فرمود:«هذان خصمان اختصموا فى ربهم... (31) ; این دو گروه(مؤمن و کافر) که در دین خدا با هم به جدل برخاستند، مخالف و دشمن یکدیگرند.» (32) در شان نزول این آیه روایتى است از امام حسینعلیه السلام که نضربن مالک آن را نقل کرده است. نضر مىگوید: «به امامعلیه السلام گفتم: یا ابا عبدالله از قول خداوند در آیه «هذان خصمان اختصموا فى ربهم» به من خبر ده! پس فرمود: ما و بنى امیه درباره خداى تعالى به خصم برخاستیم. ما گفتیم صدق الله و آنها کذب گفتند; پس ما روز قیامت دو خصم هستیم.» (33) روایاتى شبیه به همین مضامین که دو خصم ذکر شده را امام علىعلیه السلام و طرف مقابل را دشمنان وى معرفى کرده: در اخبار و روایات بسیار وارد شده است که در اینجا مجال ذکر آن نیست. درست است که طبق روایات رسیده، خصومتبین محمد و آل محمدعلیهم السلام و دشمنان آنها باید برکتاب خدا عرضه گردد تا حق و ناحق از هم تمییز داده شود، اما همین مىرساند کتابى که قابلیت عرضه شبهات را داشته و میزان و مقیاس قرار مىگیرد، (34) بایستى کتابى منزه از هر عیب، نقص و تحریف بوده و بتواند مرجع و حجت و مبنا باشد. امام علیه السلام در یکى از بیانات نورانى خویش صریحا به همین مطلب اشاره کرده، مىفرماید: «و کفى بالکتاب حجیجا و حصیما» (35) قرآن براى بازخواست و داورى کفایت مىکند. بدین ترتیب، قرآن برهان قاطع و حجتى محکم استبراى کسى که به آن احتجاج و با آن مخاصمه کند. و همین حجیتسبب مىگردد که این مجموعه وحى الهى به عنوان ماخذ اصلى قوانین اسلام تلقى گردد و اصل و ریشه همه فروع قرار گیرد. مىتوان بوضوح دریافت که دیدگاه امام علىعلیه السلام پیرامون جامعیت قرآن مجید در راستاى همان نگاه قرآن است که فرموده: «الیوم اکملت لکم دینکم ... و رضیت لکم الاسلام دینا» و در جایى دیگر فرمود: «فیه تبیان لکل شىء» و نیز فرمود: «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخره من الخاسرین» روشن استبا توجه به دیدگاههاى همه جانبه حضرت در این زمینه، به کلیه نظرات افراطى که وجود همه علوم بشرى را در قرآن مىدانند و یا نظرات تفریطى که به حجیت ظواهر قرآن بدون تمسک به روایات تردید وارد مىکنند، خط بطلان مىکشد و از این میان معناى صحیح آیات قرآن نیز روشنتر رخ مىنمایاند 1) نهجالبلاغه، خطبه 18 2) انعام، 38 3) نحل، 89 4) نساء، 82 5) حشر، 7 6) مجمع البیان، طبرسى، ج 4، ص 372 7) المیزان، علامه طباطبایى، ج 7، ص 83 8) همان منبع، ج 5، ص 21 9) انیق» به معناى «حسن معجب» مىباشد، یعنى از نظر انواع بیان داراى زیبایى شگفت آورى است. بنگرید به: نهج البلاغه امام على بن ابىطالب(ع)، تصحیح صبحى صالح، ج2، فهرس الالفاظ الغریبه. 10) ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، محمد تقى جعفرى، ج 4، ص 266-269 11) خطبه 175 12) خطبه 189 13) بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، سید ابوالقاسم خویى، ج 1، ص 41-42 14) التفسیر، عیاشى، ج 1، ص 10 15) جامعیت قرآن کریم نسبتبه علوم و معارف الهى و بشرى، محمد هادى معرفت، نامه مفید (فصلنامه دارالعلم لمفید)، ش 6، سال دوم، ص5; گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، ش 11-12، ص 210-212 16) انعام، 59 17) بقره، 31 18) جامعیت قرآن کریم، همانجا 19) فرقان، 66 20) خطبه 182 21) ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 595 22) علماى حدیث چنین عقیده دارند که ظواهر قرآن حجیت ندارد; یعنى نمىتوان از ظاهر آیات بدون تمسک به روایات رسیده از معصومان(ع) به مفهوم و معناى آن رسید; لذا هرگونه تفسیرى بدون نقل و تمسک به روایات ممنوع شمرده مىشود. بنگرید به: الحدائق الناضره فى احکام العترهالطاهره، یوسف بحرانى، ج 1، ص 26-35 23) بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، ص 413 24) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 10، ص116 25) همان منبع، ص 117 26) فى ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، ج3، ص 41 27) شرح نهج البلاغه، ص 117 28) مائده، 3 29) خطبه 74 30) المتقطف من بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج 1، ص 207 31) حج، 19 32) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 6، ص 171; منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب لله هاشمى خویى، ج 5، ص 228 33) تفسیر نورالثقلین، حویزى، ج 3، ص 476 34) برخى شارحان مراد حضرت در خطبه 75 را میزان و مقیاس قرار گرفتن قرآن کریم دانستهاند. بنگرید به: فى ضلال نهج البلاغه، ج 1، ص 385 35) خطبه، 82 | ||
ف ـ نقیبى |
تاریخ : جمعه 89/6/26 | 12:1 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()